94/5/10 دوتاییییییییی

امروز ی روز عاالی بود ب معنای واقعی کلمه عااالی

بعد کلی ذلتنگی همدیگرو دیدیم اومدی دنبالم دم دانشگاه باهم رفتیم فدای اون لب خندونت شوخیات بشم من

رفتیم جایی ک گفتم تو پله ها هم بوسم کردی هم اومدم بغلت

رفتیم نسشتیمو غذا و کلی سلفی های خوشکل و خنده و برگشتنی هم بازم بوس بوسیو روبرو شدن با آقایی ک جلو ی تلویزیون داشت دوربینارو چک میکرد(:

دوتایی برگشتنمون دانشگاه و تو راه ک اقاهه بهمون خیار داد(:

بغضی ک گلومو گرفته بود و نمیخاستم بری ...

بعدم ک اومدم خونه و کلی پیامای قشنگ و لالا(:

خدایا شکر بابت امروز شکر

همه چی عاااالی بودعااالی ..

حیف یادت رفت گازم بگیریییی

دور همی تولد

روز س شنبه بعد کلیی برنامه ریزی و اعصاب خوردی ک بچه ها جمع بشن قرار شد برای تولد من بریم بیرون ..

بماند که مونروز صبش از شرکت یعالمع کار ب اقایی میدنو نمیرسه بیاد و یکی دیگه از بچه هام گفت جور نشده بیاد و شدیم 4 نفر 

رفتیم بستنی مهمونشون کردم بعدم اقایی گفت بهم بگین ک برای ناهار بیام

خبرش کردیمو رفتیم دنبالشو رفتیم جیگرکیییی با این که کم پیشمون بود اما خیل خوب بود و همش دستم تو دستش بوددردش بجونم

بعدم نوبت کادوش رسید(:

برام قاب گوشی خریده بود دستش درد نکنه خهلی نانازه (: دیگه دلش نمیخاد مثل اولا برام کادوای گرون بخله ):

عیب ندوله

مرسی آقای دلم. میبوسمت

امروزم رفتن مسافرت ):