تابستونه و دلتنگیاش ...
يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۶ ب.ظ
دیروز یعالمه دلتنگت بودم
ازون دلتنگیایی که هیچجوری خوب نمیشه مگه اینکه ببینمت بودنتو حس کنم بودنتو نفس بکشم
باید دستمو میگرفتی تو چشام نگا میکردی و باهام حرف میزدی .. اما نشد نبودی خواستم بهت زنگ بزنم ک حرف بزنیم اما خونه بودی و نمیشد ... نتیجش شد چشمایی ک میسوخت بیقراریای پشت سر هم و اخرشم اشکایی ک بی هوا میریخت
اما امروز صب ک با مهربونی تمام حالمو میپرسی میگه خوب خوابیدی ؟ بعدش که زنگ میزنمو حرف میزنیم و صدات مث آب رو آتیش دلمو آرووم میکنه ...
نمیدونم چی بگم نمیدونم از خدا چی بخام نمیدونم دلگیر باشم دلتنگی کنم یا شکر کنم ک هنوز هستی ...
طاقت نمیارم نبودتو آقاییم ...
۹۴/۰۴/۱۴